نویسنده: مسعود بسیطی(کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
برگرفته از کتاب «غربت، نصرت، مراجعه» نوشته مسعود بسیطی
به بهانهی میلاد دهمین هدایتگر آسمانی پس از رسول خاتم[1]
همهمهای بر پا بود. عدهی زیادی نزدیک بارگاه متوکل ایستاده بودند. عبدالرحمن که راه زیادی را پیموده بود تا برای دادخواهی از والی اصفهان به دربار متوکل بیاید، خسته و کنجکاو از مردی پرسید: دلیل این ازدحام و تشویش چیست؟
مرد پاسخ داد: متوکل علی بن محمد هادی را به بارگاه خویش فراخوانده. بعید نیست که این بار قصد جانش را نموده باشد.
عبدالرحمن گفت: علی بن محمد کیست که چنین جمعیتی بواسطهی احضارش مقابل دربار به انتظار ایستادهاند؟
مرد که تازه متوجه غریب بودن عبدالرحمن شده بود، گفت: او بزرگ سادات علوی است. رافضیها (شیعیان) امامش میخوانند. به گمانم این بار متوکل دستور قتلش را صادر کرده است.
مردم راه را برای سربازان حکومتی باز میکردند. مرد خطاب به عبدالرحمن گفت: آمد. مردی که سوار بر اسب است، علی بن محمد است.
امام هادی بی آنکه به مردمی که برای نظاره آمده بودند توجه کند، نگاهش را به یال اسب دوخته بود. ابهت امام وجود عبدالرحمن را فرا گرفته بود. چشم از امام بر نمیداشت. تاکنون نه او را دیده بود و نه از او چیزی شنیده بود. اما نمیدانست چرا دلش لبریز از محبت امام هادی گشته است. به یاد حرف مرد افتاد:
"به گمانم این بار متوکل دستور قتلش را صادر نموده است!"
دلش لرزید. در دل شروع به دعا کردن برای رهایی امام هادی از دست متوکل کرد. از خدا طلب کرد تا شر متوکل از سر فرزند رسول خدا کم شود.
امام هادی همان طور که پیش میآمد، نگاهی به عبدالرحمن انداخت. لحظه ای نگاه امام و عبد الرحمن در هم گره خورد. امام که به او رسید فرمود: "خدا دعايت را مستجاب كرد[2] ".
نفس عبدالرحمن در سینه حبس شده بود. چشم در چشم امام داشت ولی توانِ بر لب راندن کلامی نداشت. امام ادامه داد: "خداوند عمر طولانى و كثرت مال و فرزند عطایت كند[3] " و سپس به راه خویش ادامه داد.
روح بیقرار عبدالرحمن به دنبال امام کشیده میشد. ضعف، تمام جان او را گرفت و بر زمین افتاد. به امامت امام هادی که از آنچه در نهانش میگذشت، خبر داشت، اقرار کرد و شیعه شد.
به واسطهی دعای عبدالرحمن، جان امام در امان ماند. دعایی که امام هادی در حق عبدالرحمن نمود نیز مستجاب گردید. او سالیان زیادی عمر کرد و از مال فراوان و فرزندان زیاد برخوردار گردید.
آری؛ حجتهای خدا همگی چشم بینا و گوش شنوای خدا در میان خلق اند.
یکی از راههای یاریِ هدایتگر این زمان هم، «دعا» در حق اوست. روایت فوق، نمونه و شاهدی بود بر آنکه دعا برای حجت خدا بیتاثیر نیست و سبب گشایش در کار او میگردد.
از باب هل جزاء الاحسان الا الاحسان امام زنده این عصر هم در مقابل دعای خیر ما در باره اش برای ما و عزیزانمان دعای خیر خواهند فرمود. بیاییم ما نیز در این روز فرخنده - روز میلاد دهمین هدایتگر - و در لحظه لحظه عمر خویش برای سلامتی و ظهور فرزند عزیزش، مهدی – هدایتگر زندهی این عصر – دعا کنیم.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)